آیا مسأله آن بود که این فیلم فقط به این دلیل که در رقابت با "اخراجیها" قرار گرفته است، میبایست توسط جبهه ضد انقلاب پشتیبانی میشد...!؟
در واقع آنهایی که این معنای سطحی را پذیرفته بودند گویا "لیلا حاتمی" و مصاحبههایش در رسانههای صهیونیستی را قبل از اکران فراگیر جدایی نادر از سیمین ندیده بودند.
پذیرندگان این نظریه که دشمن در حال اقبال نشان دادن به جدایی نادر از سیمین است به این دلیل که این فیلم در مقابل اخراجیها قرار دارد حتماً رسانههای خارجی و ضد انقلاب را قبل از مطرح شدن چنین نظراتی نخوانده و ندیده بودند که چگونه در رثای استعدادهای شگرف یک کارگردان بزرگ در ایران(اصغر فرهادی) سخن میسرایند.
با رد شدن خواه ناخواه این فرض اما نگاهی دوباره به پیامهای اصلی فیلم خوشساخت اما بدمفهوم جدایی نادر از سیمین، ما در را در فهم بیشتر و بهتر مسأله و پاسخ چرایی اقبال دشمنان ایران به داستان یک جدایی یاری میکند.
*نگاهی به مفاهیم فیلم فرهادی
مسعود فراستی در مورد این فیلم نظراتی واقعیتر از سایر منتقدان دارد، این منتقد سینما، شخصیت سیمین (با بازی لیلا حاتمی) را تنها شخصیت راستگوی حاضر در فیلم فرهادی میداند که البته در انتهای فیلم نیز تنها راه ممکن را خروج از ایران مییابد.
نکتهای که فراستی به آن اشاره میکند در واقع متضمن این پیام در فیلم است که یگانه راه نجات از مشکلاتی که فرهادی در فیلمش به تصویر میکشد گذاشتن و رفتن از سرزمین مادری است.
مسئلهای که البته کاراکتر سیمین نیز در بخشی از فیلم و در اعتراض به چرایی اصرار همسرش در زمینه ماندن فرزندشان در ایران اینطور به آن اشاره میکند"چیو یاد بگیره...!؟ لجبازیرو...!؟"
کاراکتر سیمین در فیلم فرهادی نمادی است از آدمهایی که خوب میخواهند و خوب میزیاند اما از نظر سازنده فیلم گویا راهی جز ترک ایران هم ندارند. کاراکتر فیلم البته از نظر کارگردان شباهت غریبی هم با منش و روش برخی آدمهای این روزگار و البته کسانی دارد که در فتنه سال ۸۸ رنگ سبز به خود بسته بودند.
*آنچه سیمین با خود میبرد آوازهای شجریان است
این "سیمین" فرهادی است که در قسمتی از فیلم و در هنگام ترک خانه با صدای بلند به شوهرش میگوید تنها چیزی را که با خود از خانه میبرد "آوازهای شجریان" است.
آیا همین اشارت و سابقهای که با بردن نام شجریان در ذهن متبلور میشود کفایت نمیکند ما را از این که بدانیم اصغر فرهادی مشغول فرستادن چه فرکانسهایی برای مخاطبانش است...!؟
نماهایی که در فیلم فرهادی وجود دارد تماماً نماهایی ناخوب از ایران هستند.
اتاقهای کوچک و شلوغ، شهر پر ازدحام و آلوده، دیوارهای کثیف و...
این در حالی است که بر اساس گفتههای فراستی نیز کارگردان در این فیلم با تصویربرداری از روی دست و چرخش مداوم دوربین قصد دارد فضا را (بخوانید فضای ایران را) ملتهب نشان دهد.
به راستی ایران اسلامی ما و ما مردم چه گناهی در حق امثال فرهادی کرده بودیم که باید فضایی که ما در آن زندگی میکنیم و نفس میکشیم،
اینگونه ملتهب و مشوّش نشان داده شود؟ و از طرفی آیا فرهادی واقعاً از حقیقت رونمایی کرده است یا از غرض خویشتن؟
فرهادی همچنین فضای فیلمی را ملتهب نشان میدهد که در یک سوی آن نمادهای تجدد (نادر و سیمین)، زیست میکنند و در سوی دیگر آن نمادهای دین و شرع (راضیه و حجت) و البته بد نیست به زبان خود آقای فرهادی به این نکته هم اذعان کنیم که این دو قشر در فیلم جدایی نادر از سیمین با یکدیگر در تضاد قرار میگیرند و اساس داستان و پیامی هم که فرهادی قصد دارد آن را به عنوان رکن اصلی فیلم به ذهن مخاطبانش خطور دهد بر مبنای رخدادهایی است که در تقابل روشنفکری قشر متجدد با بنیادگرایی و عقبماندگی قشر دینمدار در فیلم او ظاهر میشوند.
آنهایی که واقعاً نمیدانند چرا فیلم فرهادی اینگونه توسط شبکههای مافیایی استکبار جهانی مورد تمجید و البته تشکر قرار میگیرد خوب است بدانند که فرهادی به عنوان یک کارگردان ایرانی در فیلم خود چه تصویری را از دو قشر یاد شده و البته در تقابل قرار گرفته نشان میدهد.
آدمهای متدین فیلم فرهادی بیچاره و مفلوکند. آنها برای امرار معاش حتی حاضرند لگن بگذارند زیر آدمهای پس مانده از قشر متجدد. البته در این راه سعی میکنند تمام شرعیاتشان را هم رعایت کنند. اما خب. راهشان برای امرار معاش همین است و همین.
کاراکتر "حجت" با بازی شهاب حسینی که نقش همسر خدمتکار نادر و سیمین را بازی میکند نیز کفشدوز است.
حجت اگرچه مدام قسمهای جلاله بر زبانش جاری است و فرهادی(کارگردان فیلم) سعی میکند به مخاطب القا کند که او وابسته به یک تفکر مذهبی است اما باید بدانیم که تنها نماد خشونت، بیپروایی و ضرب و شتم در فیلم همین حجت! آقا است.
*حجت فرهادی برای وجود خشونت در ایران
در واقع او حجت فرهادی برای معرفی خشونت و رفتارهای غیر منطقی در میان قشر مذهبی در ایران است.
مسعود فراستی در بخش دیگر از نقدی که راجع به فیلم فرهادی عنوان کرده است، میگوید: مهمترین پیام این فیلم و طرح اصلی آن این است که "جامعه امروز ایران فرو رفته در دروغ است."
فراستی راست میگوید. فرهادی حتی اگر در هنگام دریافت یکی از جایزههای غربیاش تأکید کند که مردم ایران مردمی صلحدوست هستند اما حرف اصلیترش را در فیلمش میزند و با معرفی ایران به عنوان جامعهای دروغ زده و سرشار از خشونت، تحکم و لجبازی؛ خوشخدمتیای را به استکبار جهانی میکند که مشخص نبود دشمن پس از صرف چه مدت زمان و چه میزان پولی میتوانست به چنین رهیافتی دست پیدا کند.
نظرات شما عزیزان: